به گزارش پايگاه خبري پيرغار به نقل از «فردا»: راي آوردن اوباما آنچنان که تبليغات غالب عنوان مي کنند در غرب واکنشي يکسره خوشايند نداشت. نمونه اين امر مطلبي است که در يک سايت ضد سرمايه داري انگليسي درج شده است و تحليلي نسبتا جامع از آنچه که در جامعه امريکايي رخ مي دهد عرضه داشته است . متن کامل اين تحليل بدون هيچ توضيح اضافه اي از نظرتان مي گذرد.
*************************
«ما خانوادهاي امريکايي هستيم، ما بلند ميشويم و فرو ميافتيم به عنوان يک ملت و به عنوان مردمي يکپارچه». اوباما در سخنرانيِ پيروزياش اين جمله را بيان کرد هنگامي که براي دومين بار به رياست جمهوري امريکا برگزيده شد.
حقيقت اين است که ايالاتِ متحد هرگز پارهپارهتر [و درهمشکستهتر] از آنچه اکنون هست، نبوده است. بيکاري باشتاب در دو سال نخست رييسجمهوري اوباما افزايش يافت و هنوز بالا مانده است. شکاف ميانِ تهيدست و ثروتمند در هر لحظه عميقتر ميشود.
و اين همراه شده است با شکافي گسترشيابنده در سياستِ عمومي. مرکز تحقيقاتيِ PEW مينويسد: «ارزشهايشان و باورهاي بنياديِ امريکاييهايي که اين نوامبر پاي صندوقهاي رأي رفتند، نسبت به 25 سال گذشته متعصبانهتر شده است».
اين روند از بحرانِ ماليِ جهاني 2007 آغاز به شکلگيري کرد و هيچ نشانهاي از متوقفشدن نشان نداده است. آنهايي که به چپ [در اينجا منظور چپ در گفتار عمومي امريکا مد نظر است که به معني ليبرال راديکال است] اميد بسته بودند مانند بانکهايي که از بحران جسته بودند، چپتر شدند و آنهايي که به راست تکيه داده بودند و سياهان و مهاجران براي بحران مقصر ميدانستند، بيشتر و بيشتر به سمت راست گراييدند.
اوباما و پشتيباناناش، ماهرانه، ساز مخالفت با اقليتِ ثروتمند و [لزوم] رأي به دموکراتها را کوک کردند. و هنگامي که آنها به چيدنِ خوشههاي خشم عمومي پرداختند، رييسجمهور مقاومت در خيابانها و صف اعتصابيها را خاموش و خفه کرد [سرکوب جنبش وال استريت].
الگوي طبقاتيِ رأي به اوباما
اوباما در سال 2008 بر موجي از خوشبيني و سرخوشي عمومي انتخاب شد. آن [خوشبيني و سرخوشي] در اين دوره ديگر به چشم نميخورد. او در تحقق اميدهاي پشتيباناناش شکست خورد. اما ترس از راستِ جمهوريخواهِ هار به اين معني است که هنوز اوهام زيادي نسبت به او وجود دارد.
ائتلاف اوباما ـ اقليتهاي قومي، جوانان، رأيدهندگان طبقهي کارگر و ليبرالهاي طبقهي متوسط ـ به مدت چهار سال پيوسته و در سطحي بزرگتر با هم کار کرده اند. درصد ناچيزي از اين ائتلاف ريزش کرده است، از 62 درصد به 60 درصد. تنها دو ايالتِ مرزي (اينديانا و کاروليناي شمالي) خطشان را تغيير دادند و به جمهوريخواهان گرايش پيدا کرده اند. اگر اين ارقام را با طبقه، نژاد و جنسيت ريزتر کنيم، همان مقدار ريزش را در اردوي اوباما خواهيم ديد، نه بيشتر.
يک الگوي روشن طبقاتي درباره رأي به اوباما وجود دارد. او اکثريت آشکارِ «رأيدهندگان کمدرامد» (آنهايي که کمتر از 30 هزار دلار يا 19 هزار يورو در سال درامد دارند) يعني 63 درصد را به دست آورد. اين اکثريت هر چه يه سمت ترازهاي درامدي بالاتر برويم، کمتر ميشود. آمريکاييهايي که درامد ساليانهي بالاتر از 50 هزار دلار دارند، به ميت رامني رأي دادند.
و الگويي جغرافيايي نيز وجود دارد. در ميان رأيدهندگان در شهرهاي بزرگ، اوباما 69 درصد را به دست آورد. رامني در شهرهاي کوچکتر، شهرکها و مناطق روستايي رأي بالاتري داشت. همچنين تکيهگاه اوباما شهرنشينها و طبقهي کارگر بود. و اين فاکتورها خود به قطعههاي نژادي تقسيم ميشوند.
تلاش رامني براي بازي با کارت نژاد
اين نکته، به آن معنا نيست که نژاد در اين انتخابات اثري نداشته است. رأيدهندگان سياه هنوز قاطعانه به نفع اوباما به ميدان ميآيند. سهم اينان در ميانِ اسپانيولي (امريکاي لاتيني)ها از 67 درصد در 2008 به 71 درصد در زمان حاضر رسيده است و اين آمار براي آسياييامريکاييها از 62 درصد به 73 درصد پريده است.
در ضمن، شائبه نژادپرستي هيچگاه از فهرست اتهامات کمپين رامني حذف نشد. يکي از حضار اخيراً در يکي از اجتماعات، تيشِرتي پوشيده بود و اين عبارت را بر آن حک کرده بود: «سفيد بايد به کاخ سفيد باز گردد».
اين موضوع، در اين نتيجهها بازتاب مييابد: رأيدهندگان به اوباما 57درصد سفيدپوست، 24 درصد سياه و 14 درصد اسپانيولي بودند. رأيدهندگان به رامني 90 درصد سفيد، 2 درصد سياه و 6 درصد اسپانيولي بود.
اين تصوير بسياري را به اين سمت کشاند که بگويند، امريکاييان سفيد در طبقهي کارگر در اردوي رامني جمع شده اند. و بيشک حقيقت دارد که نوساني به سمت جمهوريخواهان در ميانِ اين رأيدهندگان وجود دارد. اما ارقامِ کليتر، تصويري بسيار دقيقتر را در اختيار ما ميگذارد.
اوباما هنوز در ميانِ رأيدهندگان سفيدپوستِ کمدرامد دست بالا را دارد. بنا بر پژوهش مرکز تحقيقاتي PEW، تقريباً 45 درصد آنها به او گرايش دارند و 43 درصد به رامني. اين، نشاندهندهي تقدمِ کوچکي نسبت به سال 2008 است اما به هر حال، بالاتربودن او را ميرساند.علاوه بر اين، رأي رامني در طبقهي کارگر سفيد بيشتر الگويي جغرافيايي دارد. رامني از تقدم رأي خود در ايالتهاي جنوبي بهره برد ـ آنجايي که به علت وجود گرايشهاي نژادپرستانه، مبارزهطلبي دموکراتها با سنت نژادپرستانه باعث عقبماندن آنها ميشود.
اما در باقيِ کشور، تقدمِ رامني در ميانِ سفيدهاي طبقهي کارگر بيشتر حاشيهاي بود ـ و در غرب ميانه، ايالتهاي مرکزي کارخانهاي و کشاورزي، صندوقهاي رأي نشان دادند که اوباما در ميانِ رأيدهندگان سفيد طبقهي کارگر دست بالا را دارد.
البته اين تصوير، پيچيده است. بخشي از کارگران سفيدپوست به اين فکر گرايش دارند که منافعشان در تضاد با منافعِ کارگران سياه و خارجيها است، هم در داخل و هم خارج کشور. آنها گرايش دارند به آن چيزي که رامني به آنها ميگويد ـ اين فکر که او ميتواند از سفيدها حمايت کند، هنگامي که اوباما از سياهها حمايت ميکند.
اما رأيدهندگان به رامني، کلِ طبقهي کارگر سفيدپوست را نمايندگي نميکنند. بسياري از اين کارگران ميتوانند از ايدههاي نژادپرستانه بِبُرند، اگر آنها را بهطور جدي به چالش بکشند و اگر اتحاديههاي نوعِ عمل ضروري را براي حفظِ شغلها و بهبود مزدها در پيش بگيرند.
انتخابات تنها بازتابي کمرنگ از مشي عمومي است
برنامهي پوششي بيبيسي از روز انتخابات تکهاي ابلهانه از اندرو مار را شامل ميشد که با نظر مساعد از تي پارتي حرف ميزد آن هم هنگامي که اشغال و جنبشهاي بزرگ اعتصابي را که در دوره سردمداري اوباما روي دادند، بهطور کامل ناديده ميگرفت. اين طرز برخورد، درونمايهي نمونهوار اين رسانهي بورژوازي است. اين رسانه علاقه دارد که نژادپرستهاي ديوانه و خشمگين را، هر جور که شده، به عنوانِ نمايندگانِ امريکاييان عادي معرفي کند.
اما همچنين يک مشربِ ستيزه گر رشديابنده واقعي در امريکا وجود دارد. خروشِ جنبشِ اشغال که ثروتمندان را به عنوانِ «1 درصد» و باقي را به عنوانِ «99 درصد» طبقهبندي کرد، [تا آنجا رشد کرده که] به دايره واژگان راه يافته است. اعتصابهاي مبارزاتي بزرگ مانندِ آنچه در ويسکانسن در سال گذشته روي داد و همين چند وقتِ پيش، اعتصابِ معلمانِ شيکاگو که پشتيباني عموميِ گستردهاي را به دست آورد.
پژواکِ اين مشي، در برخي همهپرسيها که در روز رأيگيري انجام شده اند، جلوه ميکند. تمامي نامزدهاي جمهوريخواه که داراي نظراتِ نژادپرستانه بودند، شکست خوردند.
اين مشيِ عمومي خود را هنگامي قويتر نشان ميدهد که شما 84 ميليون امريکايي را که بايد رأي ميدادند اما رأي ندادند، در نظر بگيريد. يک رأيگيريِ جديد از رأيندادهها توسطِ PEW نشان ميدهد که آنها بدونِ ترديد به اردوگاه غيرسرمايه داري گرايش دارند. آنها جوان، کمدرامد و شامل شمار زيادي از اسپانيوليها هستند.
مبارزه براي آينده
اوباما از سخنراني پيروزياش براي سخنگفتنِ روياگونه درباره يک امريکاي حقيقتاً «متحد» استفاده کرد که در آن، دستهبنديهاي رشديابنده در روحِ بازاحياشدهي ملي محو ميشوند.
سخنرانياش همچنين دربردارنده هشدارهايي براي آينده بود، دربردارندهي انتظار مشتاقانه برايِ «نشستن با فرماندار رامني براي سخنگفتن از امکاني که براي بهپيشبردن اين کشور ميتوانند روي آن حساب کنند». و منظورش از «بهپيشبردن اين کشور» اجراي قانونهاي سخت بود.
دموکراتها ميدانند که قانونهاي مرتبط با سلامت و درمان، آموزش و رفاه بسياري از پشتيبانانشان را زير منگنه ميگذارند اما اين حزب ملزم است که نخست منافع سرمايه را در نظر بگيرد. هيزمِ آتشِ همه اينها، بحرانِ اقتصاديِ جهاني است که نه دموکراتها و نه جمهوريخواهان قادر به حلِ آن نيستند. يک بار با آن ميستيزند و يک بار بزک و دوزکش ميکنند.
اغتشاش راست تيپارتيِ جمهوريخواه به همه آنها که ميخواهند مقاومت کنند، اطمينان ميدهد. اميدمان بايد اين باشد که با تداوم آن، مردم قدرتشان را براي اتحاد بازيابند و به فراسوي حزب دموکرات که رأيشان را ميگيرد اما براي کمک و رهايي آنها کاري نميکند، پا بگذارند.